پله هفتم : زندگی = ریاضیات | |
زندگی آب روانی است که از کوچه ما می گذرد ، بهتر آن است که با آن وضویی بکنیم . زندگی هدیه ای است که خدا به ما داده است ، اگر از این هدیه که مانند آب روان و پاکیزه ایست در جهت نیک استفاده کنیم به طوری که ثمری برایمان داشته باشد ، این پله را به سلامت پشت سر گذاشته ایم . یک استفاده مفید از زندگی : « ریاضی بخوانید !!! » منظورم این نیست که برای نمره ریاضی بخونید یا جوری بخونید که پس فردا یادتون بره. منظورم اینه که با ریاضیات زندگی کنید ... « همیشه ریاضیدانان انسانهای ساده ، بی ریا ، عارف ،امین و .... هستند » هیچ پدیده ای در جهان نیست که ریاضیات در آن اثر نگذاشته باشد . خالق همه پدیده ها ریاضیات است و خالق ریاضیات خداست . ریاضیات انسان را به عالمی می برد که دست هیچ شیطان به آنجا نمی رسد . عالم ریاضیات عالم محاسبه است و هر جا که محاسبه باشد شیطان در آنجا جای ندارد . |
مرداب |
|
میون یه دشت لخت، زیر خورشید کویر توی یه مرداب پیر، توی دست خاک اسیر منم اون مرداب پیر، از همه دنیا جدا داغ خورشید به تنم، زنجیر زمین به پام من همونم که یه روز، می خواستم دریا بشم می خواستم بزرگترین دریای دنیا بشم آرزو داشتم برم، تا به دریا برسم شبو آتیش بزنم، تا به فردا برسم اولش چشمه بودم، زیر آسمون پیر اما از بخت سیام، راهم افتاد به کویر چشم من به اونجا بود، پشت اون کوه بلند اما دست سرنوشت، سر رام یه چاله کند توی چاله افتادم، خاک منو زندونی کرد آسمونم نبارید، اونم سر گرونی کرد حالا یه مرداب شدم، یه اسیر نیمه جون یه طرف میرم تو خاک، یه طرف به آسمون خورشید از اون بالاها، زمینم ازین پایین هی بخارم می کنن، زندگیم شده همین با چشام مردنمو، دارم اینجا می بینم سرنوشتم همینه، من اسیر زمینم هیچی باقی نیست ازم، قطره های آخره خاک تشنه همینم، داره همراش می بره خشک میشم تموم میشم، فردا که خورشید میاد شن جامو پر می کنه به میان دست باد...
|