خلاقیت= بوی خوش ازادی

ما و خلاقیت
حضرت علی (ع) :

علم توام با عمل است ، آن که عمل کرد علم می داند . علم از عمل دعوت می کند . اگر پاسخ شنید ، بر جای می ماند و گرنه رخت بر می بندد.



QQQQQQQQ

اگر دانش آموزی برای رسیدن به حقیقتی سه روز وقت صرف کند تا آن را شخصا کشف کند ، به صرفه تر از آن است که همان حقیقت را در یک ربع ساعت برایش توضیح دهیم . این روش ، پیشرفت سریع کودک را در مراحل بعدی رشد تضمین می کند . ژان پیاژه



خلاقیت
"به وجود آوردن ، تولید کردن و موجب شدن "1 را از معانی خلاقیت گفته اند . همچنین در معنی خلاقه داریم "نیرویی که موجب خلق آثار بدیع گردد."2 با توجه به این معانی ، می توان خلاقیت را نوعی توانایی دانست که به ایجاد چیزی منجر می گردد . یکی از اهداف اساسی آموزش و پرورش را نیز تربیت انسانهای خلاق دانسته اند و حتی جزو اولین اهداف دوره آموزش ابتدایی ، پرورش استعدادهای ذهنی کودکان و کمک به رشد خلاقیت آنها ذکر شده است .

در گذشته ، وجود قوه خلاقه را در افراد موهبت الهی می دانستند و بر این باور بودند که فرد خلاق از ابتدا دارای این قدرت است و آموزش در این مورد هیچ نقشی ایفا نخواهد کرد . اگر چنین باشد ، نظام تعلیم و تربیت باید در سطح جهان فقط تعداد معدودی هنرمند خلاق و ارزشمند و افراد با استعداد پرورش دهد .

اگر خلاقیت ذاتی باشد ، هوش هم باید از ابتدا ثابت باشد . بنا بر این ، اصلا آموزش و پرورش اصلا در این مورد نقشی ندارد و هیچ چیز از طریق آموزش یاد گرفته نمی شود و نیز هیچ فرصتی برای شکوفا شدن استعدادهای خلاق در دانش اموزان نداریم . " ولی باید گفت امروزه ، چارچوب روان شناسی به ما اجازه می دهد که بر این عقیده باشیم که فرآیند خلاقیت ذاتی نیست ."3 همین فرآیند روان شناسی به ما اجازه می دهد که بگوییم در اکثر افراد ، از کودکی قوه خلاقه وجود دارد و در طی سال های متمادی ، افراد ( بنا به هر دلیل ) یاد می گیرند که خلاق نباشند . در واقع ، آموزش دبستانی در مرحله ی اول و در مراحل بعدی والدین ، آموزش دیگر دوره ها و در نهایت جامعه از آنها می خواهد این گونه نباشند و مانند قبل فکر کنند و عمل کنند .



نقش معلم

بی تردید در پرورش و ایجاد خلاقیت در دانش آموزان ، معلمان نقش اول را ایفا می کنند و همه نیز مطمئنا از کلاس و درس علوم انتظار ایجاد یا پرورش قوه ی خلاقه را در دانش آموزان دارند . احتمالا هیچ کس به خلاقیت دانش آموز در ساختن جمله یا بیت شعری بدیع یا نوشتن انشایی با استفاده از لغات تازه آموخته شده ، توجهی ندارد . حتی اگر دانش آموزی سعی کرد جواب سوال را مانند جواب معلم یا کتاب ندهد و از نیروی ذهنی و خلاقه خود مدد گرفت و جوابی جدید و خلاقانه داد ، با پرخاش معلم مواجه می شود که : جواب سوال را نخوانده ای و بلد نیستی .

در سطح کلان نیز دانش آموزانی به دانشگاه راه می یابند یا از نظر مدرسه موفق تر هستند که درس خوان تر باشند و سوالات را هر چه بیشتر و دقیق تر حفظ کنند و کلمه به کلمه جواب دهند . در واقع ، ما از دانش آموزان خواسته ایم خلاق نباشند و آنها با فراغ بال جواب دقیق خود معلم را به او تحویل می دهند .

"متخصصان تعلیم و تربیت برای پرسش ها طبقه یندی هایی دارند ، مانند : پرسش های واگرا و هم گرا ، پرسش های مربوط به سطوح متفاوت یادگیری و پرسش های مربوط به تفکر انتقادی ."4 که در این مقاله بیشتر به پرسش های همگرا و واگرا و نقش معلم در این ارتباط می پردازیم .

پرسش های همگرا را تفکر قالبی ، غیر قابل انعطاف و از قبل تعیین شده می دانند و جواب در پایان به یک نتیجه یا پاسخ مورد انتظار منجر می گردد . پرسش های واگرا ، که معمولا اعمال هوشی را منعکس می کنند ، با توجه به داده های حتی ضعیف دانش آموز به راحتی اندیشه یا فکری جدید را در یک موقعیت خاص به وجود می آورد .

طبیعی است که در صد بسیار زیادی از معلمان به همان تفکر قالبی می اندیشند ، زیرا کتاب های درسی و امتحانات پایان سال از آنها چنین خواسته است . اگرمعلم با اعتقاد کامل به پرسش های واگرا توجه کند و به خلاقیت های دانش آموزان اهمیت بدهد ، ‌فراگیرندگان او باید در پایان سال تحصیلی در امتحان کتبی همان درس شرکت نمایند و به سوالاتی که اکثرا یا تماما همگرا هستند ، جواب دهند . پش معلم خود را موظف می داند که دانش آموز را وادار کند صرفا همان سوالات را حفظ کند و در یک فالب پاسخگو باشند .

در یکی از سال های تحصیلی درس علوم امتحان نهایی کلاس پنجم سوال شده بود :" ممکن است در کدام یک از سیارات منظومه شمسی موجود زنده باشد ؟ چرا ؟ جواب کلیشه ای این بود که ممکن است در مریخ موجود زنده باشد ، چون از دیگر سیارات به زمین شبیه تر است . در بررسی اعتراضات ، وقتی سوال دانش آموزی را بررسی می کردیم ، به این جواب رسیدیم که : در هیچ سیاره ای ممکن نیست موجود زنده باشد ، چون در هیچ سیاره ای اکسیژن و جو وجود ندارد . و مصحح چون جواب را که ناشی از مطالعه ی دانش اموز و خلاقیت او بود ، موافق کلید نیافته و نمره ای هم منظور نکرده بود .

یکی از دروسی که دانش آموزان فرصت و امکان بروز خلقیت دارند ، درس و ساعت کاردستی است . دانش آموزان ما هنوز نمی توانند به راحتی وسیله ای را در دست بگیرند . بچه ها که از اول همه جیز را آماده و مهیا داشته اند ، حوصله پرداختن به کارهای دستی را ندارند . آن قدر همه چیز برای آنها آماده است ، که دیگر نباید از دانش آموزان خود انتظار داشته باشیم که بیندیشند و چیزی ابداع کنند .



وظیفه ی اولیا

کودکان همواره در حال جستجو و کنجکاوی هستند . دائم سوال می کنند که با نوعی پرحرفی همراه می شود . از همه چیز هم سوال می کنند و پایانی برای آنها متصور نیست . معمولا سوالات از مسائل مذهبی و خصوصا خدا شروع می شود . خدا کجاست ؟ چقدر بزرگ است ؟ چرا می گوئید همه جا هست ؟ چرا ... ؟ تعداد محدودی از والدین هستند که اولا برای تمام سوالات جوابی در خور ذهن کودک دارند و ثانیا واقعا از آن همه سوال مستاصل نمی شوند .

کودک گرایش و میل شدیدی به خلاقیت دارد . برای او یک ماشین اسباب بازی بخرید ، کناره ی فرش ناگهان به خیابانی تبدیل می شود ، تصادف می کند ، زخمی می شود و ممکن است لحظاتی هم لنگ لنگان راه برود . انواع بازیهای ساختنی را در اختیار او قرار دهید تا ببینید چه شکل های زیبا و و سایل بدیعی می سازد . ولی همان طور که گفته شد ، به سبب ماهیت آموزش رسمی ما ، و روش های رایج ، مدارس معمولا مانع کنجکاوی و خلاقیت هستند ، آموزگار چندین دانش آموز ، که به طور معمول کمتر از 30 نفر نیستند را در اختیار دارد . و باید مطمئن شود که آنها درس را یاد گرفته اند . در کلاس آزمایش و گروه بندی لازم است که به دلیل تعداد زیاد دانش آموزان ، آنان فرصتی برای بروز خلاقیت ندارند . دانش آموز باید تمام مطالب را بداند و امتحان دهد . وقتی آزمایش ها تمام شد ، وقت برگزاری امتحان است و دیگر وظیفه آموزش و مدرسه پایان یافته تلقی می شود .

"تارنس پس از تحقیقات گسترده ای که در مورد خلاقیت کودکان به عمل آورد ، به نتیجه رسید که منحنی خلاقیت بسیاری از کودکان در حدود 10 سالگی افت می یابد و آنان هرگز خلاقیت دوره ی اولیه ی کودکی را باز نخواهند یافت ." 5

این مسائل از جمله دلایلی است که بدون در نظر گرفتن نوع مدرسه ، کودکان به خانه و والدینی نیاز دارند که حس خلاقیت را در آنها زنده نگه دارند . تحقیق انجام شده در باره ی نقش والدین نشان می دهد که " ناثیر مادر ، در وضعیت حضور یا غیبت او ، به مراتب در ایجاد خلاقیت در اطفال بیشتر است ."6 والدین باید به فرزندان خود اجازه دهند بدون اینکه دچار تمسخر شوند یا احساس حماقت کنند ، سوال و اشتباه کنند .

بانگاهی به بازیهای کودکان ، توعی خلاقیت را در آنها مشاهده می کنیم . مهمان بازی دخترها ، قدرت خلاقیت زیاد می خواهد که وسیله ای در بازی آنها به گونه ای دیگر تعبیر شود و مورد استفاده قرار گیرد . پسرها در یک اتاق کوچک ، زمین فوتبال به وجود می آورند ، دو سیب زمینی ، دروازه می شود .و مقداری کاموا توپ فوتبال و هیجانات بازی فوتبال و جرزدن ها شروع می شود . لازم است ضمن توجه به بازی های کودکان به اسباب بازی های آنها هم توجه کنیم . از خصوصیات وسایل بازی کودکان "تحریک قوه ی خلاقه ی کودک است . "7 ولی اگر به آنچه در اسباب بازی فروشی ها عرضه می شود ، دقت کنیم ، متاسفانه در اکثر موارد به محرک بودن اسباب بازی برای ایجاد قوه ی خلاقه توجه نمی شود .

برای آشنایی با مشاغل ، بازیهایی مانند دکتر کوچولو ، پرستار ، نجار و از همه بدتر پلیس بازی تهیه کرده اند که تعدادی وسایل پلاستیکی آماده است . فروشندگان قصد سود جویی دارند ، ولی آیا والدین هم با خرید آنها می خواهند حس کنجکاوی کودک را ارضا کنند یا مسائل زندگی را آموزش دهند ؟ اگر صرفا و با توجه به خواسته ی بچه خرید می کنند ، هر قدر اسباب بازی گران تر باشد ، زیباتر جلوه می کند و بهتر است . آنچه در این میان اهمیت ندارد ، آموزش به کودک از طریق بازی و اسباب بازی است . متاسفانه اسباب یازی ها بیشتر تقویت کننده ی حس مصرف کنندگی هستند و از دیدگاه خلاقیت و ایجاد آن ، به آنها نگریسته نمی شود .

گفتنی است که کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ، قدم های موثری در تهیه اسباب بازی های گوناگون برداشته است ولی متاسفانه آن فراگیری لازم را بین خانواده ها ندارد و وزارت آموزش و پرورش ، گرچه کانون را جزو سازمان های تحت پوشش خود منظور می دارد ولی امورتربیتی همین وزارت در جهت نزدیکی به کانون برای استفاده ی دانش آموزان از حداقل امکانات آن ، فعالیتی ندارد . کتابخانه های کانون در شهرها راه و فعالیت خود را دارند و مخاطبانی به خصوص را جذب می کنند و مجموعه ی آموزش و پرورش آنها را مانند بیگانگان نگاه می کنند .



امکانات ما برای ایجاد خلاقیت

امکانات ما تا چه اندازه است و آیا اصولا جواب گوی نیاز فعلی جامعه ی جوان ما هست یا خیر ؟ آیا می توانیم با این امکانات انتظار داشته باشیم که کودکانی خلاق تربیت کنیم ؟ امکانات برای ایجاد خلاقیت را در سه قسمت بررسی می کنیم :

الف ) کتب درسی مدارس

کتب درسی و آموزشی ما به دلایل گوناگونی که از بحث این مقاله خارج است ، به طور یکسان برای دانش آموزان کل کشور ارائه می شود . دانش آموز شمال یا جنوب کشور ، باهوش و یا دیر آموز از منبع یکسانی برای آموزش بهره می گیرند . حتی مدارس غیر انتفاعی کاری فوق العاده تر از توضیح بیشتر همین کتب انجام نمی دهند . این کتابها به گونه ای تنظیم شده اند که انگیزه ی کمی برای فعالیت به وجود می آورند . همین که دستگاه تعلیم و تربیت کتاب را بی کم و کاست به مغزدانش آموزان تحویل داد و او هم طوطی وار آن را حفظ کرد ، انتظار از کتاب درسی تمام می شود . گرچه سعی شده که کتاب های علوم ابتدایی عوض شده و مقداری به خلاقیت های دانش آموزان توجه شود ، تا هنگامی که با مشکل توزیع یکسان مواد آموزشی در کشور مواجه هستیم و تا آن هنگام که برنامه ریزان آموزشی برای کل دانش آموزان تحت پوشش با توجه به مقتضیات فرهنگی ، طبیعی ، اقتصادی و اجتماعی آنان کتاب درسی تهیه نکنند ، مشکل توزیع همسان وجود خواهد داشت .

شکی نیست که اگر بهترین کتاب های درسی را هم داشته باشیم ، باز هم باید منابعی برا ی مطالعه ی بیشتر معلمین و دانش آموزان در اختیار آنان قرار دهیم . متاسفانه منابع اضافی برای مطالعه یا معرفی نمی شود و اگر هم فهرستی ارائه شود ، به مساله ی کمبود بودجه بر می خوریم .

ب ) معلم و مسئولان آموزشی

ما از معلم ، دبیر و حتی استاد دانشگاه انتظار داریم فرد خلاق تربیت کنند . در حالی که آنان ابتدا باید علم کار یا حداقل علاقه ای به ایجاد قدرت خلاقیت در افراد داشته باشند . می دانیم که هم علم و هم علاقه برای بروز به ابزار احتیاج دارند . مسئولان آموزشی ما با آشنایی با فناوری ، می توانند طریق ارتباط سریع و صحیح با دانش آموزان زا بیاموزند بعد با استفاده از ابزار مناسب ، سعی کنند راه به دست آوردن اطلاعات صحیح و دقیق را به دانش آموزان آموزش دهند تا آنها بتوانند به افق های بالاتری از علم دست یابند .

برای ایجاد تفکر علمی در کودکان ، باید معلم خلاق داشته باشیم تا بتوانند از ابزارها و وسایل ، به طور صحیح استفاده کند . معلمانی هستند که با کمترین ابزار سعی می کنند بیشترین بهره ی آموزشی را برسانند . ولی به هر حال وسایلی هست که راه رسیدن به کار را تسهیل می کند و وقت معلم را هدر نمی دهد و او می تواند با استفاده از برخی وسایل به بعد بالاتری از آزمایش و علم همراه با دانش آموزان دست یابد .

گرچه معلمان در مشکلات اقتصادی غرق شده اند ، شکل و حرکت مسئولان به گونه ای است که به تعداد اندکی معلم و دبیر خلاق ، توجه داده نمی شود . برای مثال ، در انتخاب بهترین معلمان و دبیرانی که هر سال از طرف وزارت متبوع تعیین می شوند ، تا چه اندازه به علم و عمل توجه نشان داده می شود . بخشنامه ها انشاالله دقیق اجرا می شوند ، ولی در اکثر موارد آنچه تعیین نمی شود ، افراد با صلاحیت علمی است .

بدون آموزش به مسئولان تعلیم و تربیت ، نباید انتظار داشت که آنها به مسائل مربوط به خلاقیت دانش آموزان توجه نشان دهند . باید راه رساندن دانش آموزان به تفکر خلاق را آموزش داد و تا همان حد هم انتظار داشت .

پ ) تجهیزات

برای آنکه بتوانیم در راهی که شروع کرده ایم یا می خواهیم آغاز کنیم ، موفق باشیم ، به ابزار و وسایلی خاص نیازمندیم . گرچه در مناطق در مورد تشکیل کارگاه یا آزمایشگاه مرکزی برای دانش آموزان اقدام شده است ، متاسفانه اکثر افرادی که عهده دار کار عملی در این مکان ها هستند یا تبحربه لازم را ندارند یا چون نمی توانستند در دبستان یا مدرسه راهنمایی آموزگار یا دبیر خوبی باشند ، به این سبب ، آنها را فرستاده اند که با دانش آموزان کار نداشته باشند !! از طرف دیگر ، دانش آموز حین کار در این مکان ها باید به شدت مراقب وسایل باشد ، چه حتی خسارت غیرعمدی به وسایل مستلزم جبران خسارت است و این مورد هم دانش آموزان را نسبت به انجام دادن کار دلسرد می کند .

وزارت ، با توزیع جعبه های علوم و ریاضی در مدارس ، سعی کرده است آموزش را از سخنرانی صرف معلمان تغییر دهد . از آنجا که این جعبه ها از طریق شرکت تاسیس شده تهیه می گردد به نظر می رسد بیشتر سوددهی مورد نظر قرار گرفته است ، چون روز به روز از کیفیت وسایل کاسته می شود و آنچه مورد نظر قرار نمی گیرد ، این است که وجود همین جعبه ها ، از قوه ی ابتکار و خلاقیتی که حتما در آموزگاران است ، می کاهند .

کتابخانه هایی در مدارس وجود دارد که از نظر بودجه و کتاب ، وضعیت مشخصی ندارند . در برخی از ادارات واحد کتابخانه و حتی فروشگاه کتاب وجود دارد . دفتر تجهیزات امور مدارس نیز خود را عهده دار وظایفی می داند . مربیان تربیتی و مدیران مدارس با حداقلی از تخصص می کوشند کتابخانه مدارس را تجهیز و اداره کنند . ولی در اکثر مدارس محیط کتابخانه مناسب نیست ، جایی برای مطالعه وجود ندارد ، کتاب ها روی هم انباشته شده است و ... در نهایت ، دانش آموز جای برای مراجعه جهت مطالعه ی اضافی در موردی دروس خود را ندارد .

مساله ی استفاده از مجلات علمی خود مشکلی دیگر است . مسئول فلان مدرسه از مجله ای خوشش نمی آید دستور حذف آن را از کتابخانه می دهد ! مدیرکل بخشنامه دارد ، رئیس منطقه هم دستور می دهد ! آیا عیبی دارد دانش اموزان از روزنامه و مجله ای که با نظارت دیگر وزارت ها چاپ و منتشر می شود و مفید نیز هست ، استفاده کنند و حتی برای بهره برداری صحیح و مناسب از آن تبلیغ هم بکنیم ؟



نتیجه گیری

تا زمانی که بودجه مساله ی اصلی آموزش و پرورش است ، حرف از ایجاد و پرورش خلاقیت ، کاری بیهوده است چرا که در هر برنامه ریزی ، در نهایت به این مساله بر می خوریم و اگر محل ایجاد خلاقیت را درسطوح بالای تحصیلی بدانیم ، ظلم عظیمی در حق افردی که به دلایل متعدد از ادامه تحصیل محروم شده اند نیز روا داشته ایم .

مسئولان آموزشی و امکانات و تجهیزات ما ، به برنامه ریزی جهت ایجاد خلاقیت کمک نمی کنند ، درصد قبولی ملاک تصمیم گیری هاست . همه ی کوشش افراد در این جهت معطوف می شود که دانش آموزان کلمه به کلمه کتاب را حفظ کنند و نقطه به نقطه تحویل دهند . اگر گاهی هم جرقه ای زده می شود ناشی از برنامه ریزی افراد نیست . معلمان ، دبیران و والدین و رابطه ی آنها را با یکدیگر بررسی کنید ، متوجه می شوید که هیچ کدام در این زمینه نقشی ندارند . زیرا اگر به این گونه بود ، سال به سال باید افراد خلاق از منطقه ای خاص از نظر تعداد رشد داشته باشند . کتاب های درسی هم مطمئنا مشوق آنها به این کار نیست و اگر هم افرادی طرحی داشتند به سختی توانسته اند آن را به نتیجه برسانند . چون بقیه آموزشها نسبت به مساله ی خلاقیت بی توجه بوده اند . معاونت آموزش متوسطه به این موضوع توجه نشان داده است و جشنواره برگزار می کند و آنها که مسئولان اصلی آموزش کودکان اند (آموزش ابتدایی و معلمان) به بوته ی فراموشی سپرده شده اند . اگر علم در کودکی را مانند نقش بر سنگ زایل ناشدنی می دانیم ، باید دیدگاه و نظر خود را در مورد پرورش قوای خلاقه ی کودکان تغییر دهیم .



هویت یابی

نمی دانم که هستم؟





یکی از تکالیف عمده نوجوانان در جامعه ، یافتن پاسخی عملی به این سؤال است که : " من کیستم ؟" هرچند که این سؤال قرنهاست ذهن بشر را به خود مشغول داشته و موضوع اشعار، داستان ها و مطالب بیشماری بوده است، اما در این چند دهه اخیر، به طور منظم مرکز توجه روان شناسی قرار گرفته است.

نوجوانان و بزرگسالانی که احساس هویت خود در آنان قوی است خود را افرادی مجزا و متمایزاز دیگران می دانند.

درک هویت، خود مستلزم تقابلی روانی اجتماعی است. به عبارت دیگر نوجوان باید در بین آن تصویری که از خودش دارد و آن تصوری که از استنباط و انتظار دیگران از خودش دارد هماهنگی ایجاد کند.

طرد شدن از طرف افراد یا اجتماع ممکن است باعث شود که کودک از هیچ راهی نتواند در خود احساس هویتی قوی و مطمئن پیدا کند.



رشد احساس هویت

هر عامل رشدی که به نوجوان کمک کند تا با اطمینان خود درک کند که از دیگران متمایز و مجزاست ؛ در حد معقولی ثبات رأی و یکپارچگی دارد ؛ در طول زمان تداوم دارد و اینکه خود را شبیه به آن تصویری بداند که دیگران از او دارند ، سبب می شود که احساس هویت کاملی از خود در او ایجاد شود و هر عاملی که در این استنباط های نوجوان از خودش خلل ایجاد کند باعث سردرگمی هویت ( و یا آشفتگی هویت ) و عدم توانایی در رسیدن به یکپارچگی و تداوم تصورات فرد از خودش می شود.



هویت یابی در سایر فرهنگ ها

فرنگی ها تأکید بسیاری بر رشد فرد به عنوان یک فرد دارند، شاید تا حدودی به این دلیل که سنت آنها بر استقلال و اتکای به خود تأکید دارد. در سایر فرهنگ ها ، مثلاً در چین و ژاپن هویت یابی و احساس ارزش داشتن از طریق روابط نزدیک با دیگران و عضو بودن در یک نظم اجتماعی متشکل تشویق می شود. جامعه بار سنگینی بر دوش ژاپنی ها می گذارد و آموختن چگونگی پذیرفتن این محدودیت ها و فشارها اولین قدم عمده در راه بالغ شدن است.

با وجود این ، حتی در فرهنگ هایی که تأکید نسبتاً زیادی بر" هویت گروهی " در برابر " هویت فردی " می شود، باز هم لازم است فرد از خود تصور فردی متمایز و با ثبات رأی داشته باشد، فردی که تا اندازه ای از دیگران جداست.



مشکلات هویت یابی

بسیاری از نوجوانان احساس می کنند که در هر زمان یا موقعیتی نقشی بازی می کنند و نمی دانند که " کدام یک از نقش ها اگر نقشی هست، من واقعی اوست ؟ " در ضمن آگاهانه تلاش می کنند تا نقش های مختلفی را بیازمایند به این امید که نقشی را بیابند که با آنها " تناسب داشته باشد". از نوجوانی که سه نوع دستخط متمایز داشت سؤال شد که چرا به یک شیوه ثابت نمی نویسد. پاسخ داد : " تا زمانی که نمی دانم که هستم چطور می توانم به یک شیوه بنویسم ؟"

در دوران نوجوانی هویت یابی مسئله ای حاد می شود، تا حدودی به این دلیل که نوجوان روز به روز تغییر می کند. در دوران نوجوانی فرد با مجموعه ای از تغییرات روانی یا فیزیولوژیکی ، جنسی ، شناختی و نیز تقاضاهای شغلی و اجتماعی جدیدی رو به رو می شود. در نتیجه، نوجوانان به این مسئله که در چشم دیگران چگونه جلوه می کنند اهمیت بسیاری می دهند و آن را با تصوری که از خود دارند مقایسه می کنند و نیز با این مسئله روبه رو هستند که چگونه نقش ها و مهارت هایی را که قبلاً آموخته اند با مقتضیات آینده ارتباط دهند.

اریکسون می گوید که هویت ممکن است از دو راه منحرف شود. ممکن است بیش از آنکه رشد کند تثبیت شود ( یعنی پیش از موعد شکل بگیرد) و یا این که بدون هیچ محدودیتی گسترش پیدا کند.



هویت یابی زودرس

وقفه ای است در فرآیند شکل گیری هویت ، هویت یابی زودرس تثبیت زودرس تصور فرد از خودش است که این تثبیت در سایر امکانات و توانایی هایی که شخص برای توصیف خود دارد تأثیر می گذارد. نوجوانانی که هویت آنها پیش از موعد تثبیت می شود تأیید دیگران برایشان اهمیتی اساسی دارد. عزت نفس آنان تا حدود زیادی بستگی به تأیید دیگران دارد. معمولاً برای مَراجع قدرت اهمیت زیادی قائلند و بیشتر با نوجوانان دیگر همنوایی می کنند و کمتر استقلال رأی دارند. در ضمن ، این دسته به ارزش های سنتی بیشتر علاقه مندند. مضطربند و افکارشان قالبی و سطحی است و با دیگران کمتر روابط نزدیک برقرار می کنند. هرچند از لحاظ هوش تفاوتی با همسالان خود ندارند، ولی به دشواری می توانند انعطاف از خودشان دهند و به هنگام مواجهه با تکالیف شناختی و تنش زا نمی توانند واکنش مساعد از خود نشان دهند، با والدینشان روابط نزدیکی دارند و ارزش های والدین را می پذیرند. در عین حال والدین این گروه به طور کلی پذیرا و مشوق هستند و نوجوان را تحت فشار می گذارند که با ارزش های خانواده همنوایی کند.



سردرگمی در هویت یابی

برخلاف این دسته، گروهی دیگر از نوجوانان ، یک دوره طولانی از سردرگمی هویت را می گذرانند. شاید هیچگاه احساس هویتی قوی و روشن در آنان ایجاد نشود . اینها نوجوانانی هستند که " نمی توانند خود را بیابند، نوجوانانی اند که خود را رها و فارغ از پیوند نگه می دارند و در حالت تجرد و در دوران پیش از شکل گیری هویت باقی می مانند".

نوجوانانی که دچار سردرگمی هویت هستند عزت نفس کمی دارند و استقلال اخلاقی شان رشد نیافته است . به دشواری، مسئولیت زندگی خود را به عهده می گیرند. آنان تفکری نامنظم دارند و آمادگی اعتیاد به مواد مخدر دارند. روابط فردیشان غالباً سطحی و گاه و بیگاه است. هرچند که به طور کلی با نحوه زندگی والدینشان مخالفند نمی توانند از خود شیوه ای ابداع کنند.



هویت کسب شده

جست و جو و سردرگمی شاید گاهی مفید باشد. افرادی که پس از یک دوره جست و جوی فعالانه به احساس هویتی قوی دست یافته اند. در مقایسه با آنهایی که هویتشان شکل گرفته ، بی آنکه این دوره را گذرانیده باشند، استقلال رأی بیشتری دارند. خلاّق ترند و تفکر پیچیده تری دارند.این گروه در ضمن توانایی بیشتری برای برقراری ارتباط نزدیک دارند، هویت جنسی با ثبات تری دارند ، به خود با دیدی مثبت نگاه می کنند و استدلال اخلاقی رشد یافته تری دارند. در عین حال که به طور کلی روابط مطلوبی با والدین دارند از خانواده های خود به نحو چشمگیری مستقل شده اند.



هویت جنسیتی و هویت نقش جنسی

غالب مردم از همان اوایل زندگی " هویت جنسیتی " می یابند، یعنی شخص از طبیعت زیست شناختی خود به عنوان زن یا مرد قدری آگاهی پیدا می کند. به استثنای ناراضیان جنسیتی ( که معمولاً می گویند حتی در دوران کودکی هم احساس کرده اند که در بدن اشتباهی گرفتار شده اند)، غالب مردم از زن یا مرد بودن خود راضی هستند وعلاقه ای به تغییر کردن ندارند. بلوغ جنسی سریع توجه فرد را به این مسئله جلب می کند که جنسیت او یک پدیده زیست شناختی است . کنار آمدن با هویت جنسیتی دشوار است و ممکن است در رشد اعتماد به نفس و هویتی همه جانبه و با ثبات خلل ایجاد کند. الگویی که "دو جنسی" نام گرفته ، یعنی یک فرد ترکیبی از خصوصیاتی را داشته باشد که از لحاظ سنتی و اجتماعی " زنانه" و " مردانه " ارزش گذاری می شود، اخیراً از لحاظ اجتماعی به عنوان الگوی انطباقی شناخته شده است. در مطالعه ای چهار گروه با هم مقایسه شدند: گروه اول ، نوجوانان و جوانانی که هم از لحاظ دارا بودن خصوصیات اجتماعی مثبت و مردانه ( مثلاً در استقلال و پر جرئت بودن) و هم از لحاظ دارا بودن خصوصیات اجتماعی مثبت زنانه ( عطوفت و سعه صدر) نمره بالایی آوردند، اینها گروهی هستند که خصوصیات هر دو جنس را دارند، گروه دوم آنهایی بودند که فقط از لحاظ دارا بودن خصوصیات مردانه نمره بالایی آوردند؛ گروه سوم آنهایی بودند که فقط از لحاظ دارا بودن خصوصیات زنانه نمره بالایی آوردند؛ گروه چهارم آنهایی بودند که از لحاظ دارا بودن خصوصیات مردانه و زنانه نمره پایینی آوردند که به این گروه " فاقد تمایز" می گویند. در آخر تعداد نسبتاً کمی از مردان از لحاظ دارا بودن خصوصیات زنانه بالاترین نمره را آوردند و تعداد نسبتاً کمی از زنان از لحاظ دارا بودن خصوصیات مردانه بالاترین نمره را آوردند.

افراد دوجنسی هر دو جنس در اندازه های مربوط به عزت نفس بالاترین نمره را آوردند. بعد آنهایی بودند که خصوصیات مردانه داشتند و بعد از این عده آنهایی که خصوصیات زنانه داشتند و گروه فاقد تمایز کمترین نمره را آوردند. افراد دوجنسی در زمینه فعالیت های فوق برنامه و تحصیلی امتیازات بیشتری در مقایسه با افراد فاقد تمایز نصیبشان شد. زنان ورزشکار و تحصیل کرده در خصوصیات دوجنسی و یا مردانه نمره بیشتری آوردند تا صرفاً در خصوصیات زنانه . پسران و دختران نوجوانی که انتظار دارند در ریاضیات و منطق صوری و مهارت های فضایی موفق شوند از خود چنین استنباط می کنند که دارای خصوصیات مردانه یا دوجنسی هستند.

در این مطالعات دوجنسی بودن برحسب خصوصیاتی مشخص شده که اجتماع آنها را ارزش گذاری کرده است. خصوصیات منفی مردانه ( مانند تکبر، حرص، خصومت) و خصوصیات زنانه ای که از لحاظ اجتماعی منفی ارزش گذاری شده است ( مانند ساده لوحی ، چاپلوس بودن، ناله کردن و غر زدن) نیز اندازه گیری شده است. مردان و زنانی که چنین خصوصیاتی دارند مصاحبان خوبی نیستند. آنهایی که خصوصیات منفی زنانه دارند عزت نفس پایینی دارند. معمولاً با مشکلات سازگاری روبه رو می شوند، زیرا آسیب پذیرند، احساس ناایمنی می کنند و بیش از حد حساسند. افرادی که خصوصیات منفی مردانه دارند بیش از اندازه پرخاشگرند و از دیگران انتقاد می کنند. آنچه از لحاظ اجتماعی و نیز از نظر شخصی مطلوب است این است که افراد " درعین مستقل بودن انعطاف پذیر باشند، پر جرئت و سلیم باشند، خصوصیات مردانه و زنانه داشته باشند و به دیگران کمک کنند تا با شرایط نامساعد کنار بیایند" البته باید متذکر شویم که خصوصیات مردانه مثبت ، مانند استقلال و اعتماد به نفس از خصوصیاتی است که داشتن آن برای هر دو جنس به خصوص زنان بسیار مفید است.

نکته ای که اهمیت زیادی دارد این است که نباید هیچ قالبی را به افراد تحمیل کرد حتی اگر از خصوصیات ایده آل برای هر دو جنس باشد. هدف مطلوب این است که به نوجوانان این امکان داده شود که به عنوان یک انسان توانایی های منحصر به فرد خود را با در نظر گرفتن حقوق دیگران بروز دهند.

ورزش






ورزش
ورزش شامل فعالیت هر کس با یک منظور و در محیطی متفاوت از محیط روزانه برای مسابقه ، لذت بردن ، برای کسب برتری ، برای پیشرفت مهارت یا ترکیبی از تعدادی از این هاست . تفاوت منظور همراه با در نظر گرفتن مهارت فرد یا گروه یا دلیری علامت مشخصه ورزش است .
بنابر این پریدن از روی یک مانع در مقابل دیدگان هزاران نفر در یک میدان سر پوشیده ورزش است در حالی که پریدن از روی یک چشمه هنگام پیاده روی در روستا فقط تلاش برای خیس نشدن پای فرد است.
انواع مختلفی از ورزش وجود دارند و انسان ها قسمت مهمی از وقت ، پول و دلبستگی خود را نه فقط به عنوان شرکت کننده بلکه به عنوان تماشاگر به آن ها اختصاص می دهند .
ورزش امروزه در جهان به وسیله ای مبدل شده که انسان ها را با هم متحد و آشنا کرده و بین آن ها پیوند اخوت و برادری برقرار می کند و مهمترین هدف و وظیفه ورزش همین است ایجاد مودت و دوستی بین ورزش کاران که هر چند در میدان رقیب هم هستند اما در خارج از میدان به عنوان رفیق همدیگر می باشند .
ورزش ترکیبی از فعالیت های فیزیکی عادی و معمول و مهارت های شخصی و به عنوان تفریح و یک سری از قوانین که برای مسابقه ، لذت بردن و رسیدن به برتری است . ترکیب شخصیت هایی با مهارت های متفاوت در یک ملت ، شجاعت و دلاوری آن ملت را افزایش می دهد .


تاریخچه ورزش

تمدن ها در ورزش سراسر تاریخ ، توانستند یک معامله بزرگ که تغییر اجتماع و ماهیت در ورزش است را آموزش بدهند . آن ها چیزهای بسیار جدیدی از هنر را در فرانسه ، آفریقا و استرالیا ی ما قبل تاریخ که مدرک آن در مراسمات رسمی تهیه شد را کشف کنند .
این کسب مهارت ها وابسته به سفارش مردم است که برای یافتن معانی فعالیت ها در ورزش به صورت یک مروارید گران بها می درخشد . مثلا ورزش ژیمناستیک در میان چینی ها پیشینه ی زیادی دارد .
ورزش های دیگر شامل : پرتاب نیزه ، پرتاب دیسک و پرش بلند و کشتی است . رسوم سنت گرایی ورزش باستانی ایرانی ، هنر زورخانه ای بود که اکنون با این روش تماس اندکی دارند . در میان دیگر ورزش های ایرانی چوگان و پرتاب نیزه هم وجود داشت. دسترسی به ورزش های عمومی با تاسیس یونان قدیم ، ایجاد شد . کشتی ، دومیدانی ، بوکس ، پرتاب نیزه ، پرتاب دیسک و مسابقه ارابه سواری نیز در آن زمان متداول بود.
بازی های المپیک هر چهار سال یک بار در دهکده های کوچک مثل یونان باستان برگزار می شد و مردم سراسر جهان به این المپیک ها فرا خوانده می شدند.
وجود ورزش های منظم برای موجودات زنده مطابق المپیک قرن قدیمی و قرن حاضر است. فعال شدن موجودات برای تنظیم غذا و خوراک خود موجب منظم انجام شدن فعالیت ها برای لذت بیشتر مسابقات و فعالیت هایی مثل ماهیگیری و باغبانی است . انقلاب صنعتی موجب زیاد شدن آلودگی و فرصت نداشتن تماشاگر ورزشی برای دسترسی و تمایل به بازی های جهانی شده است . محبوبیت و تمایل داشتن مانند ماشین افزایش گر ، موجب ترقی های حرفه ای متداول ورزشی می شود . توضیح بیشتر در تاریخچه ورزش

اهمیت ورزش
امروزه ورزش یکی از اموری است که به عناوین مختلف در جهان مطرح شده و گروه زیادی به اشکال گوناگون با آن سرو کار دارند. برخی از مردم، ورزشکار حرفه ای اند و گروهی ورزشکار آماتور . گروهی طرفدار و علاقه مند به ورزش و دیدن برنامه ها، مسابقات و نمایش های ورزشی بوده، وعده ای نیز از راه ورزش امور زندگی خویش را می گذرانند.
وزارتخانه ها و ادارات ورزشی فراوانی تاسیس شده و مخارج زیادی صرف ورزش ، ساختن استادیوم ها، مجتمع ها و باشگاه های ورزشی و نیز تهیه وسائل و لباس های ورزشی و یا تماشای مسابقات ورزشی می شود. بخش های قابل توجهی از برنامه های تلویزیون ، رادیو ، مجلات و سایر رسانه های گروهی، به ورزشی و اخبار ورزشی اختصاص دارد و خلاصه ورزش یکی از اموری است که در جهان به صورت جدّی مطرح بوده و از جهات مختلف دارای اهمیت می باشد، از جمله: توضیح بیشتر در اهمیت ورزش