کودک محور یا معلم محور

گام از خانه تا مدرسه

عبور سالم از محیط خانواده به محیط مدرسه مستلزم اتخاذ تدابیری است که کوتاهی در آنها به روند طبیعی سازگاری کودک با تغییرات محیط لطمه می‌زند.
کودک بزرگ می‌شود و برای بیان نیازها و پاسخگویی به خواسته‌ها به محیط وسیع‌تری احتیاج دارد. زمان آن فرا می‌رسد که برای ایفای نقش در آینده گامهای قوی و محکمی بردارد. آنچه کودک در خانواده می‌آموزد، توام با عاطفه بوده و معمولا ساختار ثابتی ندارد. برخورداری از محدودیت در میان خانواده، کودک را از واقعیت‌ها دور نگاه می‌دارد. درک این موضوع زمانی اهمیت می‌یابد که کودکان برای ورود به مدرسه، به سن قانونی می‌رسند. او باید یکباره از خانه راهی مدرسه شود که این امر باعث پدید آمدن مشکلاتی برای او می‌شود که از جمله جدا شدن یکباره از محیط اجتماعی مالوفی که طی سالها کودک با آن انس گرفته و آشنا شدن با مقررات محیط جدید یعنی مدرسه که از هر نظر با خانواده متفاوت است، همچنین تن دادن به نظم و ترتیب که لازمه فعالیت‌های آموزشی است.
کوشش ارادی برای درک و فهم مطالب و موفقیت در کارهای درسی نیز از دیگر مشکلات اوست که برای رفع آن باید راهکارهایی اندیشیده شود.

گام اول: ورود به مدرسه

یکی از مزایای مدرسه رفتن این است که استفاده از این موقعیت مناسب به کودک اجازه می‌دهد استقلال و امکانات خود را ارزیابی کند. در هر حال نباید رابطه کودک با محیط خانواده به یکباره قطع شود، کودک در این دوره به محیط خانواده و مواظبت و دلجویی‌های والدین نیاز دارد. خانه و مدرسه در این مرحله از نظر فراهم آوردن شرایط مناسب مکمل یکدیگرند و هر یک از آنها از نظر تاثیر تربیتی نقش خاصی ایفا می‌کنند؛ زیرا روابط کودک و اطرافیانش در این دو محیط متفاوت است. روابط در خانه فردی‌تر و عاطفی‌تر و در مدرسه جمعی‌تر و منطقی‌تر است. خانواده باید بکوشد ضمن کنترل برقراری روابط با کودک، همچنان محبت خود را از او دریغ نکند. وقتی کودکی وارد مدرسه شد، اینک مسوولان هستند که جایگزین خانواده می‌شوند.

گام دوم: شناخت دانش‌آموز

محور اساسی تعلیم و تربیت دانش‌آموز، شناخت اوست. بر این اساس اگر برنامه‌ها و هدفهای مختلف آموزشی در تربیت موثر نباشد، ارزش چندانی ندارد؛ زیرا نظام تعلیم و تربیت امروزه با گذشته تفاوت بسیار کرده و دیگر «معلم مدار» نیست و حرف نهایی را معلم نمی‌زند. بلکه محور اصلی آموزش و پرورش، دانش‌آموز و خواسته‌ها و نیازهای اوست. به همین دلیل، معلم و نظام آموزشی باید بکوشند تا نیازها و مشکلات دانش‌آموزان را بشناسند و برنامه‌ها و زمینه‌های مناسب را برای برطرف کردن مسائل آنها که ممکن است عاطفی، جسمانی، حسی، حرکتی، اجتماعی و تربیتی باشند، فراهم کنند. زیرا هر مشکل می‌تواند نتیجه نامطلوبی برای دانش‌آموزان و مدرسه به بار آورد. برای مثال، بهتر است معلمان کلاس اول، دانش‌آموزان را به اسم کوچک صدا کنند. این دانش‌آموزان به سختی مفهوم نام‌خانوادگی را درک می‌کنند و با معلمی که صمیمانه آنها را با نامی که مادر صدا می‌زند، خطاب کند ارتباط برقرار می‌کنند و ترس و دلهره از ورود به محیط بیگانه در آنها کاهش می‌یابد.

گام سوم: توجه به تفاوت‌های فردی دانش‌آموزان

یکی از اساسی‌ترین شاخصه‌ها در پذیرش دانش‌آموزان، قبول تفاوت‌های آنها در مدارس است. به این معنی که تفاوت‌های فردی، یکی از اصول پذیرفته شده در تعلیم و تربیت است. به این معنی که هر شخص دارای ویژگی‌ها و توانایی‌های مخصوص به خود است. به عبارت دیگر «هر فرد» منحصر به فرد است و از تمام جهات با همنوع خود متفاوت است. بدین ترتیب جستجو و کمک برای کشف نیروی بالقوه دانش‌آموزان از وظایف انسانی مدرسه و سیستم آموزشی است.

گام چهارم : کمک و یاری به بهبود روابط

کودک با ورود به مدرسه با محیط جدیدی آشنا می‌شود که هم از لحاظ ساختار اجتماعی و هم از نظر توقعاتی که از اعضای خود دارد به کلی با خانواده متفاوت است. او در این مقطع، در وضع نسبتا دشواری قرار می‌گیرد و برای سازگار شدن با شرایط جدید تلاش تازه‌ای از سر می‌گیرد. این تلاش که از جهت پاسخگویی به مقتضیات مدرسه ضروری است، شرط رشد اجتماعی کودک هم هست. سازگاری‌های اجتماعی آینده کودک تا اندازه زیادی به موفقیت و شکست در این تجربه بستگی دارد. بنابراین، تربیت اجتماعی و کمک به بهبود روابط و خوی و خصلت کودکان از وظایف مهم معلمان مدرسه ابتدایی است. معلم باید بکوشد با ارائه رفتار پسندیده، اخلاق مبتنی بر قاعده را به دانش آموزان بیاموزد؛ زیرا در این نوع اخلاق آنچه در درجه اول اهمیت قرار دارد صدق، تعاون و عدالت است. عدالت بخصوص محور اخلاق شاگردان دبستان است تا آنجا که آموزگاری که عدالت را رعایت نکند، خیلی زود در نظر شاگردان خوار و خفیف می‌شود. یک معلم خوب می‌تواند پیونددهنده دانش آموزان باشد. با شگرد «جابه‌جایی» خیلی زود همه دانش‌آموزان کلاس با هم دوست و همراه می‌شوند. به این معنی که نه تنها یک نفر با کنار دستی خود صمیمی می‌شود که به نوبت، با همه ارتباط دوستانه برقرار می‌کند و در میانه سال یک دانش آموز به تعداد نفرات کلاس دوست صمیمی دارد. برگزاری جشنهای تولد در کلاس درس به ماندگاری و صمیمیت دانش‌آموزان کلاس اول کمک بسیاری می‌کند و با همه وجود او را مایل به ماندن در مدرسه می‌کند.

گام نهایی: یادآوری اصول آموزش و پرورش برای معلمان

همواره معلمان باید به خاطر داشته باشند که بر اساس چه هدفی در مدرسه مشغول تدریس هستند. با یادآوری این اصول، روند آموزشی همواره رو به کمال است.
وظایف اساسی تعلیم و تربیت عبارتند از:
۱- تعلیم مفاهیم انسانی که مقدمه تفکر منطقی است.
۲- پرورش ذوق که نخستین گام برای درک زیبایی شناسی است.
۳- تربیت اجتماعی که مبتنی بر اخلاقیات است.

ده نکته برای زندگی

*
- اگر از گذشت ، صبر و بردباری در خود نشانی دارید به سراغ ازدواج بروید . زمانی برای شروع یک زندگی مشترک تصمیم بگیرید که از استقلال و توان کافی خود برای اداره یک خانواده جدید مطمئن هستید .
*
2- زمانی را برای جاری شدن صیغه عقد مطلوب بدانید که از خواست ها و نگرش های یکدیگر باخبرید و می دانید که هر دو هدفی مشترک را دنبال می کنید . برای رسیدن به این شناخت ، مدتی به یکدیگر فرصت دهید .

*
3- در این دنیای بزرگ هیچ دو نفری مانند هم نیستند . تفاوتهای بارز میان دو خواهر و یا دو برادر که هر دو زاده یک مادر و پدر هستند ، خود گویای این مسئله است . بنابراین مبنای تفاهم را معیارهای اصلی و اساسی برگزینید . توقف و ایستادن بر اصول فرعی یکدیگر چندان کمکی به بهبود روابط زناشویی نخواهد کرد.

*
4 - قبل از ازدواج به مسئله اعتیاد به طور جدی بیندیشید و از عدم اعتیاد همسرتان به هر گونه مواد مخدر ، اطمینان کامل حاصل کنید . نگذارید امید به ترک کردن و یا ترک دادن سبب شروع یک زندگی پُرمشکل شود .

*
5- برای داشتن زندگی خوب و توأم با آرامش ، به شیوه زندگی انتخابی خود عشق بورزید . چشم وهم چشمی ، حسادت و تجمل پرستی ، بار سنگین زندگی های امروز را از دوش هیچ زوج جوانی بر نداشته است . به راستی که کم کردن توقعات ، گنجینه ای بزرگ برای ساختن آینده یک زوج جوان است .

*
6- تجربه بارها و بارها ثابت کرده که زوجی موفق و سربلند هستند که در کشاکش زندگی در کنارهم ، یارهم هستند . در کنار هم در شادی ها می خندند و در سختی و رنج ها با هم به جنگ مشکلات می روند . اشتباهات یکدیگر را می بخشند و موفقیت های یکدیگر را جشن می گیرند ، براستی زن و شوهرهایی که به جای در کنار هم بودن ، مقابل یکدیگر می ایستند و زندگی می کنند ، نه زندگی ، که نبردی سخت می کنند .

*
7- به یاد بسپارید که گفتن کلمات محبت آمیز، ذکر محسنات یکدیگر و یادآوری اینکه همسرتان را دوست می دارید و به وجودش در کنارتان افتخار می کنید ، کلمات یا جملات مختص دوران آشنایی و اوایل ازدواج نیستند . انسانها نیاز به شنیدن مهر یکدیگر دارند ، آنچه در دل و ذهنتان می گذرد را صادقانه به زبان آورید که خود یکی از عوامل مهم در بقای زندگی زناشویی است.

*
8- بد نیست اگر بدانیم استفاده از تجربیات و نظریات دیگران مترادف با دخالت آنها در زندگی زناشویی ما نیست ؛ چه بهتر اگر تجربیات گذشتگانمان را سرمشق کنیم و خود کاشف شادی های دیگر باشیم .

*
9- اگر در برخی مسائل با یکدیگر اختلاف نظر دارید هرگز فرزندانتان را از آن مطلع نکنید . در مقابل فرزند ، پدر و مادر عنصری واحد و جدایی ناپذیرند که حرفشان و قولشان یکی است.

* ۱۰- دوستی سرلوحه بهترین نوع رابطه هاست که نه در شناسنامه و نه در هیچ جای دیگر ثبت نمی شود ، اما عمیق و بی پیرایه است . بهترین والدین همانهایی هستند که با فرزندانشان دوست و رفیق اند . بهترین زوجها نیز آنانی هستند که قبل از این که به یادشان بیاید که زن و شوهر یکدیگرند ، بدانند که دوست هم هستند . رابطه صمیمانه و خالصانه توأم با درک و حفظ احترام همدیگر ، شاید یکی دیگر از عوامل مهم تضمین کننده بقای یک زندگی است .








تا زمانیکه به کودکان محبت نکنیم؛محبت کردن را نمی اموزند.

دوست داشتن و عشق ورزی از مهمترین و اساسی ترین نیازهای روانی انسانهاست که اساس رشد و سعادت آنان ، بدان بستگی دارد و هر کودکی برای برخورداری از امنیت خاطر و عزت نفس ، لازم است حداقل یک نفر را دوست بدارد و توسط یک نفر دوست داشته شود. توانایی عشق ورزیدن و دوست داشتن ، عامل سلامت جسم و روان کودک است و عدم آن موجب ظهور نابهنجاری های رفتاری، اجتماعی و منشأ بسیاری از عقده ها ، کمرویی ها و انحرافات اجتماعی خواهد بود.

اگر کودک یاد بگیرد که محبت کند و تنفر و خشم هایش را کنترل کند ، انجام این کار در بزرگسالی نیز برایش راحت خواهد بود.

کودک محبت کردن و عشق ورزی را از والدین خود یاد می گیرد . در واقع آنان آنچه بیش از هر چیز درک می کنند ، عشق بی دریغ والدین است. بررسی ها نشان می دهد که سعادت و خوشبختی طفل ، واقعاً به این بستگی دارد که والدین او چقدر دوستش دارند و به چه میزان تأییدش می کنند پس در میان همه آن چیزهای بسیاری که رفتارهای پسندیده کودک را می سازد ، مسلماً عشق والدین از بیشترین اهمیت برخوردار است، این عشق پیش از هر چیز ، احساس امنیت را در کودکان تقویت می کند و همین احساس ایمنی است که اعتماد وی را نسبت به انسان های دیگر و نسبت به جهان رشد می دهد. کودک مورد علاقه والدین به هر صورتی که زندگی کند خوشبخت است و این خوشیختی را خود احساس می کند ؛ وقتی کودک در یک طرف رابطه ای قرار می گیرد که عشق والدین را دریافت می کند یاد خواهد گرفت که او نیز احساس مهر و محبت خود را ابراز کند و در نتیجه دری به سوی روابط سالم اجتماعی خود با دیگران بگشاید. به تدریج با بزرگتر شدن کودک ، عشق ناگسستنی والدین در کودک این احساس را تقویت می کند که او شخص با ارزشی است و از اینجا هسته عزت نفس در او پرورده می شود . عزت نفس به همان اندازه که شرط لازم برای رفتار خوب است برای سلامتی وسازگاری عاطفی و اجتماعی در زندگی نیز ضرورت دارد.

کودکان محروم از عشق و محبت، از عزت نفس لازم برخوردار نیستند و همین سبب می شود که آنان دچار ناراحتی و نقصان روانی گردند و رشد عاطفی شان دچار کاهش گردد. اینگونه کودکان ، همیشه یک نوع خلأ عاطفی حس می کنند چون هرگز فرصت نداشته اند عشق شان را ابراز کنند و بنابراین عادت می کنند که فقط با خودشان سازگار باشند.

تجلیات رفتاری ِ محرومیت از عشق ، به صورت شوخی های بی جا، ایجاد سروصدا( برای جلب توجه) تمارض، نق زدنها، بهانه گیری ها و دیگر رفتارهایی که ممکن است برای اطرافیان مشکل زا باشد نمایان می شود.

در خانواده های فاقد کش وقوس ، ممکن است فرزندان در معرض انواع انحرافات اخلاقی و اجتماعی قرار گیرند. منشأ بسیاری از فرارهای کودکان از خانواده با همه عواقب نابهنجارش بدان علت است که کودک خود را تنها می بیند، کسی با او در تماس عاطفی نیست ، به او مهر نمی ورزد یا به وی ابراز علاقه نمی کند و خواسته هایش را مورد توجه قرار نمی دهد . اینگونه کودکان ، افرادی کینه توز و انتقام جو بار می آیند چرا که متقاعد شده اند که دیگران دوستشان ندارند و فقط زمانی به آنان اهمیت می دهند که بتوانند دیگران را اذیت کنند.



حال با توجه به اهمیت دوست داشتن و دوست داشته شدن و نقش سازنده آن در شخصیت فرزندان ، توصیه هایی جهت تأمین این نیاز روانی به پدر و مادرها ارائه می شود.

*
1- فرزندان را در آغوش بگیرید ، ببوسید و آنان را نوازش کنید. نوازش کردن کودکان اثر بسیاری ماندنی دارد. رسول اکرم (ص) نیز توصیه ی ارزشمندی در این باره دارد و می فرماید: فرزندان خود را بسیار ببوسید زیرا با هر بوسه ای ، برای شما درجه ای در بهشت فراهم می شود.
*
2- به فرزندان خود احترام بگذارید و به سخنانشان با علاقه و تمایل گوش دهید ، این کار احساس ارزشمند بودن را در آنان تقویت می کند و آنها حس می کنند شما به ایشان علاقه دارید و دوستشان دارید. پیامبر گرامی در این مورد می فرماید: شخصیت فرزندان خود را بشناسید و آنها را گرامی بدارید ، دوستشان داشته باشید ، آنها را به نیکوترین وجهی تربیت کنید و آداب زنگی خوب را به ایشان بیاموزید.
*
3- گاهی غذاهای مورد علاقه فرزندتان را درست کنید، کارهای مورد علاقه شان را انجام دهید ، عکس او را در جای مناسبی نصب کنید.
*
4- برای روز تولد ودیگر موقعیت های او ، ارزش قائل شوید و در مناسبت های مختلف برایش هدیه بخرید.
*
5- با خنده های فرزندتان بخندید، وقتی حرف خنده داری تعریف می کند بخندید، از شادی هایش شاد و از ناراحتی اش متألم گردید، وقتی نگاهتان می کند به او لبخند بزنید( از تأثرات او تأثیر بپذیرید.)
*
6- کودک را با کلام محبت آمیز خطاب کنید مانند پسرم، دخترم و یا پسوند جان به آخر اسمش اضافه کنید.
*
7- وقتی وارد منزل می شود به کودکتان سلام کنید. حالش را بپرسید حتی می توانید در حال عبور ، با ملایمت دستی به سرش بکشید یا لپش را بکشید... با این کارهای به ظاهر ساده، پیام عشق خود را انتقال می دهید.
*
8- دوست داشتن خود را ابراز کنید. گفتن این نکته که شما فرزندتان را دوست دارید به ویژه مواقعی که او انتظار ندارد ، و همراه با رفتارهای غیر کلامی ماننند نوازش کردن، در آغوش گرفتن ، بوسیدن و... واقعاً اهمیت دارد.
*
9- کودک را منبع و منشأ شعف برای خانواده قرار دهید ، طوری که او احساس کند از وجود او لذت می برید. ( خوشحالم که تو را دارم و...)
*
10- عشقتان را بی قید و شرط اعمال کنید، او را مطمئن کنید که وی هیچگاه کودک را به خاطر برآورده کردن انتظارتان، زیبایی اش، جنس اش، نمره و... دوست ندارید بلکه او باید احساس کند فقط به خاطر خودش ، دوستش دارید.
*
11- در دوست داشتن هایتان تبعیض قایل نشوید و جنبه عدالت را داشته باشید.
*
12- دوست داشتن کودک را انحصاری خود نکرده و فرزندتان را فقط سوی خود جلب نکنید ، بلکه عشق او را وسعت بخشید.
*
13- کاری نکنید که کودک احساس طردشدگی نماید. گفتن جملاتی مانند: کاش اصلاً بچه ای نداشتم. الهی بمیری و... احساس دوست داشته شدن را متزلزل می نماید.
*
14- در بازی های کودکتان شرکت نمایید، برایش داستان تعریف کنید. آنان از اینکار لذت می برند و احساس می کنند که به آنها اهمیت می دهید.
*
15- در حضور کودک با همسرتان دعوا نکنید و برخورد صمیمی با هم داشته باشید تا آنان ، آن نوع برخورد را یاد بگیرند.
*
16- کودک یا هیچ کس دیگر را نفرین نکنید، دشنام ندهید. بگذارید آنان کلام عشق را فراگیرند نه نفرت را.
*
17- در برابر کودک از کسی، فامیلی یا حتی چیزی زیاد بدگویی نکنید. مخصوصاً اینکه تأکید بر نفرت نکنید وقتی شما به طور مؤکد بر کسی یا چیزی نفرت می ورزید آثارش برای همیشه در ذهن او می ماند ، طوری که حتی وقتی رابطه شما بهبود می یابد یا نفرت تان از بین می رود اثر آن از ذهن کودک پاک نمی شود پس با تعلیم نفرت احساس دوست داشتن او را خدشه دار نکنید.
*
18- کودک را همراه خود به دیدن اقوام و دوستان ببرید و وقتی مهمان می آید بگذارید او نیز در جمع مهمانان باشد و در پذیرایی کردن از مهمان او را هم سهیم کنید.
*
19- الگوی یک انسان با محبت و صمیمی باشید تا کودک نیز از شما یاد بگیرد حضوری به دیگران محبت کنید . موقعیتی به وجود آورید که او هم محبت کند و کارهای محبت آمیز او را تشویق کنید.
*
20- و اما فراموش نکنید همانگونه که اصل محبت ، امری ضروری است افراط در آن نیز مشکل آفرین است بنابراین رعایت حد اعتدال در تمام مواردی که گفته شد ضرورت دارد.