تو به من خندیدی
ونمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه ی همسایه
سیب را دزدیدم!
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلوده به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
وتورفتی و هنوز
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان
غرق این پندارم
که چرا
خانه ی کوچک ما سیب نداشت!
سلام به همه دوستان خوب و مهربون خودم امیدوارم تو کارهاتون موفق باشید و بر مشکلاتی که براتون بوجود میان فائق بشین و هیچوقت از خودتون ضعف نشون ندین که امکان شکست براتون فراهم میشه همیشه پر قدرت و پرانرژی کاراتون رو انجام بدین جای هیچگونه سوالی برای کسی نذارین ..دنبال ضعفهاتون بگردید و نذارید تا شمارو ازپای درارن همیشه پیروز باشید..